کیان مامان کیان مامان، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

... باز باران

9 ماهگی مبارک...

اول از همه بگم خیلی عصبانیم چرا؟ چون این سومین باریه که دارم این پست رو مینویسم! اونم تو این اوضاع که همش باید یواشکی جیم شم پشت لپ تاپ تا بتونم وبلاگتو به روز کنم! هی نوشتم و لپ تاپ گرامی هنگ فرمودن و هیچی به هیچی! و تازه من با گزینه ای به اسم فعال کردن نسخه چکنویس که یکی از قابلیت های نینی وبلاگ آشنا شدم! خوب میریم سراغ دوباره نوشتن که نه سه باره نوشتن،و به روی خودمون نمیاریم که چی بهمون گذشته! سلام پسر قشنگم داره روز به روز بزرگتر میشه خداروشاکرم اما،...خیلی زود داره میگذره! و من دوست دارم تو همین قدی بمونی! تربچه مامان حالا دیگه ماهه شده!،مبارکه نفس! کیک خودم پز... از کار...
28 آبان 1393

اخبار 8 تا 9 ماهگی

یه سری عکسهای بدون شرح گاوی همچنان یار و همراهت وقت خواب کلا علاقه ی خاصی به در و متعلقاتش داری چندبار در اتاق رو بستی و ما بطور در و باز کردیم سرتق جان تلاش برای چار دست و پا رفتن البته از 7 ماه و نیم داری تلاشی میکنی و چند قدم هم میری اما بیشتر به سینه خیز گویا علاقه مندی اینم اولین برفی که تو سال 93 دیدیم تو راه برگشت از شمال 15 آبان ماه ...
18 آبان 1393

کیان در آستانه 9 ماهگی

کیان وروجک این روزا دیگه زمین رو بیخیال شده و از سطوح عمودی بالا میره هر جایی رو میگیره و بلند میشه وایمیسه....یهو...دنگ میخوره زمین و...دوباره دوباره دوباره از کارای دیگت بگم که عاشق آب بازی و حموم هستی امکان نداره در حموم باز بشه و از اینکه نزاشتیم تو بری توش گریه نکنی! توی حموم در حال آب بازی واسه خودت آواز هم میخونی تا حدی دست دسی و بای بای و دست دادن و بزن قدش رو یاد گرفتی دالی بازی رو خیلی دوست داری وقتی خوابت میاد از دیدن پتو و بالش ذوق میکنی وقتی پیفو میکنی میای بغلم که یعنی ببرم تمیزت کنم! دست مارو میبری جلو دهنت تا با دهنت ها هااا کنی و ذوق میکنی با دندونات لبتو نگه میداری...
18 آبان 1393

کیان 8 ماهه

بعد خودن غذا اغلب همون جا خوابت میبره جدیدا لباتو این مدلی میکنی....قربونت برم نمایشگاه بازی و اسباب بازی تو کانون پرورش فکری کیان ذوق زده از بادکنکی که بدست اورده ...
30 مهر 1393

7 ماهگی و تجربه ای تازه

7 ماهگیت مبارک جیگر مامان... اولین تجربه غذاخوردن با دستای خودت و...یاد گرفتن سینه خیز و کمی تا قسمتی چاردست و پا و سرک کشیدن به هرجا و یه وقتایی هم در حال بازی.....خوابت میبره راستی از اول مهر هم دیگه شبا تو اتاق خودت میخوابی... و هفته اول مهر و تجربه یه روز شاد در کنار دوستای گلمون،تولد یکسالگی آوش کوچولو که خیلی خوش گذشت ...
18 مهر 1393

کیان مامان تا این لحظه ، 7 ماه و 21 روز سن دارد ...

سلام! اول از همه عذر تقصیر جهت تاخیر! عنوان این پست و فرقش با عنوان پست قبلش یعنی اینکه دو ماهه کسی  دستی به سر و روی  این وبلاگ نکشیده! نه که 100 درصدش اما قریب به 50 درصدش تقصیر این مادر سر به هواست! تو این دو ماهه چند تا عامل دست به دست هم دادن تا این وبلاگ اینجوری خاک بخوره! درصد کمیش سهل انگاری و بیخیال من! و درصد عظیمیش گم شدن دوربین(روحش شاد)...کلی عکسای جوجه توش بود و به فنا رفت! و عوامل دیگه ای چون،پاک شدن یه سری از فایل های گوشیم که عکسای جوجه هم شاملش میشد و شیطنت های کیان که کل روز رو مشغول سر و کله زدن با همیم و... باید یکی یکی این عوامل رو کمرنگ کنم تا محو بشن و بتونم وبلاگ رو ...
14 مهر 1393

6 تا 7 ماهگی

سلام واقعا بابت تاخیر دیگه حرفی برای گفتن ندارم،جز اینکه بهم حق بده از بس که ماشالا وروجک شدیوقت سرخاروندن هم ندارم چه برسه به به روز کردن وبلاگ الان هم که دارم مینویسم شما خوابی و منم فرصت رو غنیمت شمردم! خوب تو این 3 ماه که نتونستم بیام و از کارات بنویسم،شما خیلی کارای جدید یاد گرفتی و ماشالا روز به روز شیطون تر،شیرین تر و خطرناک تر میشی.... خوب ... جوجه ما وقتی 6 ماهش شد طبق رسم هر ماه من براش کیک درست کردم که به دلیل مفقود شدن دوربین متاسفانه عکسی از این بازه زمانی موجود نیست!در تلاشم تا عکس پیدا کنم ... اتفاقی که تو این ماه افتاد این بود که جوجه ما دو تا مروارید در اورد! دو تا دندون پیشین پایین،به فاصله دو هفته ا...
30 شهريور 1393

جشن دندونی

بعد برگشتن از سفر یه شب که رفتیم خونه مامانی سورپرایز شدیم و دیدیم که برات یه جشن کوچیک ترتیب دادن دستشون درد نکنه همیشه مارو شرمنده میکنن یه کیک بستنی خوشمزه آش و الویه هم با تزیین دندونی بود که عکس ندارم متاسفانه بازم تشکر از خاله و مامانی و بابایی عزیز   ...
15 شهريور 1393