بعد از 6 ماه!!!! سلامی دگرررر....
به رسم ادب سلام!
6 ماه از آخرین مطلبی که گذاشتم میگذره،نمیخوام بهونه بیارم و بگم کی مقصره و....
بیخیال،الان که اومدم
پس فرصت رو غنیمت میشمرم و تا جوجه کیان خوابه مینویسم!
از این 6 ماه
خداروشکر خیلی....خیلی شکر!
6 مااااه رو زبون راحت میگه امااااا
اما من که الان عکسهای وبلاگت رو دیدم اشک تو چشام جمع شد!
6 ماه از اون روز یعنی 9 ماهگیت میگذره چقدر زود و چقدر دیرررررر
چقدر کوچولو بودی و چقدر بزرگ میای الان به چشمهام
(پارازیت:بیدار شدی یه گریه کوچولو و دوباره خوابت برد،خواب بعدازظهرته الان ساعت 16:25)
تند تند بگم....ههههه
9 ماهگی گذشت
10 ماهه شدی
11 ماهه
و.....یکسال....یکسالت شد و من در حیرت بودم و هستم .
حالا بیخیال این حرفا شاید بعدا یادم باشه و واست بگم از این روزها و حس ها و مادر بودنها!
************************************************************************
8 آبان 1393 رفتیم آتلیه آسمان تا چند تا عکس یادگاری از جوجه بندازیم
چندتا شو میزارم...