کیان مامان کیان مامان، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

... باز باران

7 ماهگی و تجربه ای تازه

7 ماهگیت مبارک جیگر مامان... اولین تجربه غذاخوردن با دستای خودت و...یاد گرفتن سینه خیز و کمی تا قسمتی چاردست و پا و سرک کشیدن به هرجا و یه وقتایی هم در حال بازی.....خوابت میبره راستی از اول مهر هم دیگه شبا تو اتاق خودت میخوابی... و هفته اول مهر و تجربه یه روز شاد در کنار دوستای گلمون،تولد یکسالگی آوش کوچولو که خیلی خوش گذشت ...
18 مهر 1393

کیان مامان تا این لحظه ، 7 ماه و 21 روز سن دارد ...

سلام! اول از همه عذر تقصیر جهت تاخیر! عنوان این پست و فرقش با عنوان پست قبلش یعنی اینکه دو ماهه کسی  دستی به سر و روی  این وبلاگ نکشیده! نه که 100 درصدش اما قریب به 50 درصدش تقصیر این مادر سر به هواست! تو این دو ماهه چند تا عامل دست به دست هم دادن تا این وبلاگ اینجوری خاک بخوره! درصد کمیش سهل انگاری و بیخیال من! و درصد عظیمیش گم شدن دوربین(روحش شاد)...کلی عکسای جوجه توش بود و به فنا رفت! و عوامل دیگه ای چون،پاک شدن یه سری از فایل های گوشیم که عکسای جوجه هم شاملش میشد و شیطنت های کیان که کل روز رو مشغول سر و کله زدن با همیم و... باید یکی یکی این عوامل رو کمرنگ کنم تا محو بشن و بتونم وبلاگ رو ...
14 مهر 1393

6 تا 7 ماهگی

سلام واقعا بابت تاخیر دیگه حرفی برای گفتن ندارم،جز اینکه بهم حق بده از بس که ماشالا وروجک شدیوقت سرخاروندن هم ندارم چه برسه به به روز کردن وبلاگ الان هم که دارم مینویسم شما خوابی و منم فرصت رو غنیمت شمردم! خوب تو این 3 ماه که نتونستم بیام و از کارات بنویسم،شما خیلی کارای جدید یاد گرفتی و ماشالا روز به روز شیطون تر،شیرین تر و خطرناک تر میشی.... خوب ... جوجه ما وقتی 6 ماهش شد طبق رسم هر ماه من براش کیک درست کردم که به دلیل مفقود شدن دوربین متاسفانه عکسی از این بازه زمانی موجود نیست!در تلاشم تا عکس پیدا کنم ... اتفاقی که تو این ماه افتاد این بود که جوجه ما دو تا مروارید در اورد! دو تا دندون پیشین پایین،به فاصله دو هفته ا...
30 شهريور 1393

جشن دندونی

بعد برگشتن از سفر یه شب که رفتیم خونه مامانی سورپرایز شدیم و دیدیم که برات یه جشن کوچیک ترتیب دادن دستشون درد نکنه همیشه مارو شرمنده میکنن یه کیک بستنی خوشمزه آش و الویه هم با تزیین دندونی بود که عکس ندارم متاسفانه بازم تشکر از خاله و مامانی و بابایی عزیز   ...
15 شهريور 1393

سفر گیلان و اردبیل....شهریور 93

اوایل شهریور ماه تصمیم به سفر گرفتیم به سمت شمال غرب کشور تو این سفر مامانی و بابا جون هم همراهمون بودن و خیلی خیلی خوش گذشت! ایستگاه اولمون بعد قزوین،طالقان بود که برای ناهار کنار رودخانه اتراق کردیم کیان مشغول اب بازی تو رودخانه طالقان ایستگاه بعدیمون نزدیکای رشت بود کیان کلافه از گرما و شرجی بودن هوا،خونه یکی از فامیلای خوب و مهمون نواز بابایی امامزاده هاشم گیلان قلعه رودخان یه جای فوق العاده زیبا در شهرستان فومن پدر و پسر مشغول رفع تشنگی... بعد فومن رفتیم به سمت ساحل گیسوم انصافا چه جای قشنگی بود به عشق اب بازی شمارو بردیم دریا،که واسه شما هوا سرد بود و نشد اب بازی کنی و ...
14 شهريور 1393

کیان مامان تا این لحظه ، 5 ماه و 20 روز سن دارد...

جوجه ما روز به روز داره شیطون تر میشه و هر روز با یه کار جدید مارو شگفت زده میکنه! صداهای مختلفی از خودش در میاره... وقتی پیفو میکنه میگه اَاَاَپووووووووف وقتی خوابش میاد میگه....بووووووووو موقع بازی یا برای جلب توجه،میگه هَئوووووووو وقتی شاکی میشه و تو نق زدناش میگه اینگِه... وقتی چیزی میخواد یا وقتی رو پات میزاری و تکونش میدی پای راستشو مدل دوچرخه تکون میده با ریتم وقتی میره رو شکم مدت بیشتری تو این حالت میمونه و رو دستاش خودشو از زمین بلند میکنه... یه کمی هم تو حالت سینه خیز جلویی میره گاهی هم دنده عقب... وقتی حالت نیمه نشسته به بالش تکیش میدیم پا میشه و میشینه.... و این روزا همش در حال خوردن ...
11 مرداد 1393