کیان مامان کیان مامان، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

... باز باران

9 تا 10 ماهگی...

آب بازی و آب بازی....کافیه در حموم باز شه....اونوقته که تند تند میره سمت حموم وقتی میریم بیرون مثل یه جوجه مودب آروم یه جا میشینی! قربون این مدل خوابیدنت بشم من!!!!! و اما 28 ماه صفر که هر ساله مامان بزرگ نذر داره و شعله زرد میپزه که امسال در کنارش سفره هم داشت،ایشالا مقبول درگاه حق!!!!! اینم کیان با چشمهای پف کرده کله سحر اومده شعله زرد هم بزنه! تو راه برگشت از شمال برف میومد که از جوجه یه عکسی گرفتیم اینم از اولین پیاده روی های بیرون خونه که خیلی ذوق میکردی.... هووووووم،بنظر خوشمزه میاد! و کیک 10 ماهگی خودم پز،مبارک باشه نخودچی! ...
22 ارديبهشت 1394

بعد از 6 ماه!!!! سلامی دگرررر....

به رسم ادب سلام! 6 ماه از آخرین مطلبی که گذاشتم میگذره،نمیخوام بهونه بیارم و بگم کی مقصره و.... بیخیال،الان که اومدم پس فرصت رو غنیمت میشمرم و تا جوجه کیان خوابه مینویسم! از این 6 ماه خداروشکر خیلی....خیلی شکر! 6 مااااه رو زبون راحت میگه امااااا اما من که الان عکسهای وبلاگت رو دیدم اشک تو چشام جمع شد! 6 ماه از اون روز یعنی 9 ماهگیت میگذره چقدر زود و چقدر دیرررررر چقدر کوچولو بودی و چقدر بزرگ میای الان به چشمهام (پارازیت:بیدار شدی یه گریه کوچولو و دوباره خوابت برد،خواب بعدازظهرته الان ساعت 16:25) تند تند بگم....ههههه 9 ماهگی گذشت 10 ماهه شدی 11 ماهه و.....یکسال....یکسالت شد و من در حیرت بودم و هستم...
17 ارديبهشت 1394

9 ماهگی مبارک...

اول از همه بگم خیلی عصبانیم چرا؟ چون این سومین باریه که دارم این پست رو مینویسم! اونم تو این اوضاع که همش باید یواشکی جیم شم پشت لپ تاپ تا بتونم وبلاگتو به روز کنم! هی نوشتم و لپ تاپ گرامی هنگ فرمودن و هیچی به هیچی! و تازه من با گزینه ای به اسم فعال کردن نسخه چکنویس که یکی از قابلیت های نینی وبلاگ آشنا شدم! خوب میریم سراغ دوباره نوشتن که نه سه باره نوشتن،و به روی خودمون نمیاریم که چی بهمون گذشته! سلام پسر قشنگم داره روز به روز بزرگتر میشه خداروشاکرم اما،...خیلی زود داره میگذره! و من دوست دارم تو همین قدی بمونی! تربچه مامان حالا دیگه ماهه شده!،مبارکه نفس! کیک خودم پز... از کار...
28 آبان 1393

اخبار 8 تا 9 ماهگی

یه سری عکسهای بدون شرح گاوی همچنان یار و همراهت وقت خواب کلا علاقه ی خاصی به در و متعلقاتش داری چندبار در اتاق رو بستی و ما بطور در و باز کردیم سرتق جان تلاش برای چار دست و پا رفتن البته از 7 ماه و نیم داری تلاشی میکنی و چند قدم هم میری اما بیشتر به سینه خیز گویا علاقه مندی اینم اولین برفی که تو سال 93 دیدیم تو راه برگشت از شمال 15 آبان ماه ...
18 آبان 1393

کیان در آستانه 9 ماهگی

کیان وروجک این روزا دیگه زمین رو بیخیال شده و از سطوح عمودی بالا میره هر جایی رو میگیره و بلند میشه وایمیسه....یهو...دنگ میخوره زمین و...دوباره دوباره دوباره از کارای دیگت بگم که عاشق آب بازی و حموم هستی امکان نداره در حموم باز بشه و از اینکه نزاشتیم تو بری توش گریه نکنی! توی حموم در حال آب بازی واسه خودت آواز هم میخونی تا حدی دست دسی و بای بای و دست دادن و بزن قدش رو یاد گرفتی دالی بازی رو خیلی دوست داری وقتی خوابت میاد از دیدن پتو و بالش ذوق میکنی وقتی پیفو میکنی میای بغلم که یعنی ببرم تمیزت کنم! دست مارو میبری جلو دهنت تا با دهنت ها هااا کنی و ذوق میکنی با دندونات لبتو نگه میداری...
18 آبان 1393

کیان 8 ماهه

بعد خودن غذا اغلب همون جا خوابت میبره جدیدا لباتو این مدلی میکنی....قربونت برم نمایشگاه بازی و اسباب بازی تو کانون پرورش فکری کیان ذوق زده از بادکنکی که بدست اورده ...
30 مهر 1393