کیان مامان کیان مامان، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره

... باز باران

این چیه تو دلم تکون میخوره؟!؟

این چی بود؟! کی بود؟ جوجه جونم تویی؟ ای خدا چه حس خوبیه ....   جوجه مامان،دیگه تکون های شما رو تو شکمم کامل و واضح حس میکنم.... این تکون ها رو از هفته 12 خیلی نا محسوس حس میکردم ولی از هفته 14 دیگه واضح شدن! جوجه جونم ایشالا به وقتش، تو بغلم بگیرمت و کلی کیف کنم... خدایا شکرت! ...
13 شهريور 1392

میگن جوجه ما.......یه گل پسره!!!!

سلام عشق مامان....امروز تو 14 هفته و 6 روز وقت دکتر داشتم،و دکتر جان گفتن که احتمالا جوجه شما،اقا پسره!!!!! اول از همه شکر خدا بخاطر هدیه خوبش و اینکه همه چی خوب بود....خدا جونم بابت این هدیه ازت ممنونیم... و باز هم خداروشکر،نمیدونم واقعا واسم فرقی نمیکرد شما دخمل باشی یا پسمل،ولی حسم از اول بهم میگفت جوجه جان،شما آقا پسره... اما قیافه مامانی و بابا خیلی دیدنی بود اون لحظه،بابایی بیشتر دوس داشت شما پسر باشی،مامانی هم که از اول گفته بود شما گل پسری... البته هنوز یه پسر 60 % هستی،به گفته عمو دکتر! خداروشکر،خداروشکر،خداروشکر... البته هنوز به کسی این خبر رو ندادیم،تا شما بشی 100% روزا دارن به سرعت میگذرن و شما داری رشد م...
10 شهريور 1392

تولدت مبارک،مامان!

سلام عزیزم امیدوارم که حالت خوب باشه! دیروز تولدم بود،امسال خیلی بیشتر خوشحال بودم چون یه جوجه تو شکمم داشتم هدیه خدا که قبل تولدم بهم داده بود... دیشب واسه منو زندایی،خونه عمو اینا تولد گرفتن....خیلی خوش گذشت خیلی... موقع فوت کردن شمع ها،دعا کردم سال دیگه شما سالم بغلم باشی تا با هم شمع های کیکم رو فوت کنیم! اینم کیک تولد امسالمون،چون هر دومون امسال نینی داشتیم کیک رو اینجوری سفارش دادن...   ...
30 مرداد 1392

هم بازی جوجه،جینگول وارد می شود...

سلام گل مامان خوبی؟ امروز یه خبر خوب واست دارم،دیروز صبح به مامانی زنگ زدم و بهم گفت که داره میره خونه عمو اینا،چون زندایی دردش شروع شده و مثل اینکا جینگول میخواد تشریف بیاره،دو روز زودتر از موعدی که دکتر واسه اومدنش تاریخ مشخص کرده بود!!!! بله معلومه حسابی شیطونه این کوشولو.... ما هم رفتیم اونجا،یه سری بیمارستان،یه سری هم خونه...همش قرآن و دعا و نماز....از ساعت 6 که زندایی رو بردن تا ساعت 10 که بالاخره جینگول جان پا به این دنیا گذاشت.....خدارو شکر که هر دوشون خوبن! جینگول خیلی گوگولی مامان،یه نینی تپلی سفید که انگاری به لباش رژ زدن!موهای مشکی داره و خیلی عسله! امروز روز خیلی خوبیه به امید خدا،چون هم قراره بریم دکتر واسه غربالگری م...
27 مرداد 1392

خدایــــا بازم شکرت...

هر چی بگم کمه،زبونم قاصره...فقط میتونم بگم،خدا جونم بازم شکرت! خدایا ازت ممنونم که هر روز بیشتر ما رو متوجه خودت میکنی،مایی که تو رومزه زندگی مشغول غفلتیم!!!! خدا جونم شکرت،که دلشوره ی امروزمم به خوشی ختم شد!!!! خدایا از اینکه همیشه استرسم رو به یه اطمینان ختم میکنی ازت ممنونم،پس من کی میخوام آدم بشم،که تو هستی؟!؟! خدایا کمکم کن ایمانم به تو محکم تر بشه!خدایا کمکم کن اعتمادم بهت استوار تر بشه!مشکل از منه میدونم،پس کمکم کن!!!!تا ایمانم رو قوی تر کنم!تا وقتی میگم خدایا راضیم به رضای تو....خدایا توکلم فقط به توئه....واقعا فقط و فقط تو باشی! خدایا میگم عاشقتم،و عاشقانه دوستت دارم!!!!!!! جوجه مامان سلام! امروز رفتیم سونوگرافی غ...
27 مرداد 1392

جوجه،نوه اول یک خانواده...

جوجه مامان میدونی شما میشی اولین نوه خانواده ما ان شا الله؟!؟! خانواده ما یعنی خانواده مامانی... اما تو خانواده بابایی،شما میشی نوه چهارم،شما سه تا دختر عموی ناز نازی داری که بزرگشون باهات 9 سال و با دو تا کوچولو ترها(که با هم 20 روز اختلاف سنی دارن) 2 سال اختلاف سنی داری! شما عمه نداری عزیزم،ولی سه تا عموی مهربون داری که مطمئنا تو رو خیلی دوست دارن! مامان بزرگا و بابا بزرگا هم که بی صبرانه منتظرتن و عاشقتن! شما یه خاله و یه دایی وزندایی هم داری که اونا هم خیلی دوستت دارن!   منتظر حضور گرمت تو خونمون هستیم عشقم! ...
16 مرداد 1392

جینگول،هم بازی اینده جوجه!

سلام گل مامان خوبی؟ پریروز رفتیم خونه دایی منصور اینا،میدونی واسه چی؟!؟!واسه اینکه یه هفته دیگه ایشالا قراره جینگولشون به دنیا بیاد و در اینده بشید هم بازی هم ایشالا! ما قبل رفتن،رفتیم واسه جینگول یه دست لباس خوشمل کوشولو خریدیم تا هم اولین هدیمون به جینگول باشه و هم به نحوی  زحمات دایی و زندایی رو تو اثاث کشیمون جبران کرده باشیم!!!!دستشون درد نکنه خیلی کمکمون کردن! دایی و زندایی خیلی تشکر کردن و خیلی از هدیمون خوششون اومد،هر چند که قابلشون رو نداشت! جینگول یه آقا پسره گل که هنوز نمیدونیم اسمش چیه، احتمالا هم هفته اینده دنیا میاد،ایشالا که سالم بیاد بغل مامان و باباش! شما با هم احتمالا 6 ماه اختلاف سنی دارید پس هم بازی های خوب...
16 مرداد 1392