شروع شمارش معکوس...
سلام سلام سلام....میدونم خوبی عشق مامان خداروشکر....چون امروز پیش عمو دکتر بودیم و شمارو دیدم!
امروز آخرین چکاپی بود که رفتیم(37 هفته و 3 روز) و اخرین باری بود که شمارو از مانیتور دستگاه سونوگرافی عمو میدیدم!
هـــــــی امروز بسی یه جوری بود!هم خوشحال بودم و هم.....ناراحت که نه....یه حس دلتنگی توامان با ذوق!
میدونم که دلم واسه این روزا،واسه تکونات،حتی واسه استرس های قبل هر چکاپ تنگ میشه،اما،خوشحالم .....خداروشکر میکنم برای امروز برای آینده و برای گذشته!
خدایا شکرت که این روزا رو دیدم....روزایی که حتی تو تصوراتم هم نمی گنجید!لطف تو مثل همیشه زیاد و اعتماد من بود که کم بود!
خدایا ازت ممنونم!
.
.
.
.
.
جا داره همینجا از عمو دکتر هم حسابی تشکر کنم که بعد خدا،شما رو از تبحر عمو تو کارش داریم!
دوستت داریم عمو محسن!
خوب دیگه پسر مامان روزا دارن میگذرن و ما به روز اومدن شما وروجک نزدیک میشیم!
دیگه شمارش معکوس شروع شده.....فقط روز مونده به تولد اقا کیان!
بی صبرانه منتظر چهارشنبه ایم تا ایشالا سالم بیای بغلمون!
این چند روزم به لطف خدا بسلامتی بگذره تا ما روی ماهتو ببینیم!
احتمالا این اخرین پست که وقتی شما تو شکممی دارم تو وبلاگت میزارم!
ایشالا بزودی میام و از روزای در کنار هم بودنمون واست مینویسم!
مواظب خودت باش نخودچی مامان....