کیان مامان کیان مامان، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

... باز باران

اتاق نی نی ما...

سلام سلام....کیان مامان خوبی؟امروز طبق قولی که بهت داده بودم اومدم تا عکسای اتاقی که واسه اومدنت آماده کردیم رو بزارم  اگه خیلی خوشگل نشده یا عکاسیم خوب نبوده به بزرگی خودت ببخش عزیزم!  ما که کلی ذوق داریم و همش میریم تو اتاق شما و وسایلتو نگاه میکنیم! اتاق نی نی ...           کشوها   تشک مسافرتی+بالش فرم گیری+پتو دورپیچ+پتو اسپانیایی ملافه+خشک کن+زیر انداز تعویض+آویز   توی کمد         حوله لباس ها   ...
6 دی 1392

چکاپ هفته 30

سلام سلام سلام... اول از همه هفته مبارک....خدایا شکرت شکرت شکرت... یکی از مهم ترین انتظارای زندگیم بود رسیدن به این هفته  30 وای که چقدر استرس داشتم و ....اما خدا باهامون بود مثل همیشه!بازم شکرش... دیگه چیزی به اومدن شما نمونده مامانی....چقدر خوشحالم،اصلا قابل وصف نیست! اما استرس دوران بارداری انگاری داره کمرنگ میشه   و جاشو استرس نینی داری و مسئولیت و ...میگیره! البته میدونم مثل این چند وقته که خیلی خیلی پسر خوب و ارومی بودی و اصلا منو اذیت نکردی،بعد به دنیا اومدنت هم حسابی پسر خوبی خواهی بود،ان شا الله... خوب اینم بگم که تو هفته 30 که رفتیم پیش عمو دکتر،خداروشکر  مثل همیشه همه چی عالی بود،وزن شما 1...
29 آذر 1392

سونوگرافی هفته 28...

سلام کیان مامان... این هفته با بابایی رفتیم سونوگرافی البته این بار یه جای دیگه پیش عمو دکتر نه!این بار رفتیم پیش یه خانوم دکتر  یه چکاپ بود اما خیلی خیلی جذاب... مامانی اینجایی که رفتیم،بابایی رو راه ندادن تو و بابایی اینجوری بود! من رفتم تو و مثل همیشه کلی استرس تا ببینم شما سالمی و همه چی خوبه یا نه! کلی دعا و ذکر و ... تا اینکه خانوم دکتر اومد و .....و من باز تو رو دیدم مامان!  وای که چقدر این لحظه زیباست و غیر قابل توصیف....از ته دلم واسه همه اونایی که در انتظارشن آرزو میکنم! چیزی که این دفعه رو با سری های قبل متمایز میکرد این بود که شما داشتی دستتو میخوردی قربونت برم!    هر وقت یادش میو...
11 آذر 1392

پایان سه ماهه دوم....

سلام سلام سلامی به گرمی 6 ماهی که گذشت.....گرم،شیرین و اندکی استرسی... پسر مامان دیگه واسه خودش مردی شده ماشالا.... باورت میشه 6 ماه گذشت و این یعنی فقط سه ماه به دیدن روی ماهت مونده نفس مامان.... اینم به لطف خداست که همیشه شکر گزارشیم..... خدا جونم ممنونیم ازت... مامانی این روزا شما دیگه یه فوتبالیست تمام عیار شدی...تو شکمم واسه خودت بازی میکنی و شیطونی میکنی منو بابای هم کلی ذوق میکنیم... راستی سرتق جونم جدیدا تا بابا میاد و دستشو میزاره رو شکم من تا تکونای شما رو حس کنه شما انگاری میفهمی و دیگه تکون نمیخوری....ولی من به بابایی میگم که چون گرمای دستشو دوست داری آروم میشی.... بابایی کلی از تکونای شما ذوق میکنه ....من...
25 آبان 1392

گیلی گیلی گیلی گیلی......زنعموی جدید مبارک!

سلام عزیز مامان،خوبی پسر گلم؟ امروز اومدم یه خبر خوب بهت بدم....راستش بعد این همه مدت که تو خونه بودم و تقریبا جشن خاصی نداشتیم،یه خبر مثل عروسی میتونه آدمو خیلی خوشحال کنه! عزیزم،عمو علی هم بالاخره رفت قاطی مرغا و شما حالا یه زنعموی جدید داری! این اولین جشنی بود که سه نفرفی میرفتیم،منو شما و بابایی! خیلی خوش گذشت شما هم کلی تو شکمم رقصیدی! البته من خیلی مراقب شما بودم و شیطونی نکردم امیدوارم که اذیت نشده باشی! ایشالا واسه جشن اصلیشون شما هم در کنار ما هم هستی فدات شم!   ...
4 آبان 1392

اولین هدیه کیان مامان...

سلام گل پسری..... اولین هدیه رو واسه شما خاله زحمت کشیده و خریده،وای که چقدر منو بابایی با دیدنشون ذوق کردیم! اینم هدیه های خاله جون....       اینارو هم مامانی(مامانِ مامان) زحمتشو کشیدن....       اینم که قبلا خودمون واست خریدیم عزیزم،همیشه منو بابایی اینو بغل میکنیم و تو رو توش تصور میکنیم و کلی قربون صدقت میریم!   الهی فدات بشم...مبارکت باشه و دست خاله و مامانی هم درد نکنه....   ...
20 مهر 1392

عشق مامان و بابا،20 هفته شد ..هوررررااااااا

خدایـــــــــــــــا شکرت،ممنونیم که کمکمون کردی تا نصف راه رو بسلامت گذروندیم و ممنون که باقیشم مواظبمون هستی.....                   پسر عزیزم،امروز شما 20 هفته رو هم تموم کردی به لطف خدا،و این یعنی که نصف راه رو بسلامت پشت سر گذاشتیم!و بهونه ای شد تا باز بیام و است چند خطی از این روزا بنویسم... واسه من که عین برق و باد گذشت و باورم نمیشه،خداروشکر هم راحت بود هم شیرین! ایشالا باقیشم همینطور باشه! روزا دارن میگذرن و شما داری شیطون تر میشی،حرکاتت واضح تر و محکم تر میشه بعضی وقتا قلقلکم میاد مامانی.... قربونت برم هر چقدر دوست داری قلقل...
15 مهر 1392

انتخاب اسم،واسه نفسمون...

انتخاب اسم یکی از جذابترین و سخت ترین مراحل بچه دار شدنه....که خوب واسه ما بیشتر جذاب بود تا سخت،آخه منو بابایی قبل اومدن شما دو تا اسم انتخاب کردیم واسه نینی آیندمون! یکی اسم دختر،یکی هم اسم پسر... که بعدا هم هر اسمی به گوشمون میخورد هر چند زیبا اما جای اسمهای انتخابی مارو نمی گرفت... اون اسمها اینا بون: باران واسه دخترمون کیان واسه پسرمون . . . بله،و این شد که بعد اینکه دکتر جان جنسیت شما رو قطعی کرد و گفتن شما 100% یه گل پسری دیگه ما مشکل اسم نداشتیم...چون از قبل واسه پسر عزیزمون اسم انتخاب کرده بودیم! و این شد که اسم شما شد..........              &...
10 مهر 1392

لیست سیسمونی...

بله،سیسمونی،مبحثی که خیلی هیجان انگیز و دوست داشتنیه در حین حال نیاز به دقت هم داره! اینکه بخوای خونه رو واسه اومدن نینی کوچولوی تو راهیت آماده کنی واقعا لذت بخشه... خوب در کنار این لذت بخش بودن،یه مامان بی تجربه ای مثل من باید حسابی بگرده و ببینه که واقعا چیا لازم داره نینی کوشولوش؟!؟ لوازم خواب؟   ....حمام؟ .....بازی؟ .......لوازم غذا خوری؟  لوازم حمل؟ خلاصه این شد که منم گشتم و گشتم  و پرس و جوها کردم و از تجربیات بقیه استفاده کردم تا با توجه به نیازهای جوجه گلم و سبک زندگیمون به یه لیست جامع و کامل و کاربردی برسم! البته لیست من جمع و جوره،چون دوس دارم چیزای لازم چند ماه اول رو تهیه کنم و بعدا ایشالا ...
9 مهر 1392