اقا کیان اووووف می شود...
سلام جوجه کوچولوی مامان... بالاخره بعد پشت سر گذاشتن چند روز خیلی سخت و بد که شما زردی داشتی و حسابی اذیت شدی،یه نفس راحت کشیدیم! ولی چه کنیم که یه سری چیزا هست که واجبن و گاهی ناخوشایند! بله...موضوع ختنه! چه میشه کرد دست من بود که میگفتم اصلا نمیخواد... روز 18 اسفند،یعنی 25 روزگی شما با بابا و مامانی و بابابزرگ راهی بیمارستان بقیه الله شدیم تا قضیه اوف شما رو به سرانجام برسونیم! الهی مامانی فدات بشه...کلی نینی اونجا بود و شما جز کوچولوترین نینی ها بودی! نوبت شما شد و اسمتو صدا کردن!تحویل گرفتن شمارو بردن و بهمون گفتن که تو سالن انتظار بمونیم! بعد حدود 20 دقیقه شمارو اوردن ...ما بدو بدو اومدیم بالاسرت و صحنه ای که دیدم تا اخر...
نویسنده :
مامان جوجه
17:10